لیلی دیروز همراه مجنون، لیلی امروز در پی جیب مجنون وای بر حال مجنون امروز . . .





چند خط برای عاشقان از زبان قلم سوخته من . . .  

جدایی هرگز نبود رسم و رسوم عشق ما / چرا تنهایی شده سهم دل عاشق ما

دیگه فرقی نداره کی خواست از هم جدا بشیم/ بهتره اینه که دیگه بیاد هم تنها بشیم

ترانه : مهیار روزگار

درد ما، یعنی من و تو و خیلی های دیگه دردمون چیه که همش از دنیا شکایت میکنیم شاید عاشقیم و روزگار عشقمون رو ازمون گرفته ؟!!

خدایا یعنی تو به من درد میدی ؟ یعنی تو دوسم نداری ؟! 

اینا سوالاتیه که شاید ما از خودمون بپرسیم ! جالبه تازه شدین مثل !!

اما خدا چرا نباید به خواسته های ما توجه کنه ؟ و چرا باید بکنه ؟

عشق، بریم سر عشق که درد اساسی هممون اونه !! عشق، مقدسه نباید لگدمال هرکس بشه نباید هر کی از راه رسید و گفت من عاشقم باور کرد عشق واقعی رو باید ثابت کرد !!

اول از خدا شروع کردم بعد رفتم سر عشق !

شاید بعضی ها فکر کنن خوب اینا که به هم ربطی نداره !

اما ، به نظر من داره ! من یه وبلاگ نویسم البته یه وبلاگ نویسی که درد عشق رو با تمام وجود حس کرده و هنوزم داره از عشق میسوزه ! اوقاتم رو با نوشتن جملات مبهم و شاید کمی هم سر در گم براتون پر میکنم شاید همراهی شما مرحمی هر چند کم بر روی زخم دلم باشه اما واقعآ من فقط نمی خوام پست الکی بدم و چهار تا بازید الکی تر هم بگیرم من می خوام شما به درد و دلهایی که تو این وبلاگ براتون می نویسم کمی فکر کنید !

من آدمی هستم که خوب شعار میدم اعتراف میکنم که خیلی کم بهشون عمل میکنم ! منی که عمل نمیکنم به شما میگم عمل کنید که خیر شما تو عمل کردنه !!!

بازم بریم سر داستان خودمون بریم سر عشق و خدا ! آتیش عشق رو خدا توی دلها روشن کرد !

عشق واقعی رو میگم نه چیز دیگه پس زیاد بیراه نرفتم !!

تا عاشقانه بعدی . . .

نگارنده : مهیار | سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۹ | 1:39 | لينک ثابت | موضوع: مطلب عاشقانه |