لیلی دیروز همراه مجنون، لیلی امروز در پی جیب مجنون وای بر حال مجنون امروز . . .





عشق مرده Love Dead  

خدا رحمت کند عشق را نظر تو چیست ؟
به نظرت هنوز هم چیزی به نام عشق مانده ؟
چرا ما اسم یک احساس ساده ، شاید هم هوس را عشق مینهیم ؟

واقعا عشق اینقدر حقیر و پوچ و . . .
نه عشق اینگونه نیست اما در این زمانه عشق را خدا . . .

سلام بازم اومدم ، حرفای زیادی دارم اما نمیدونم از کجا شروع کنم ، بدون حاشیه میرم سر اصل مطلب یعنی همون عشق !!
به نظر من توی این دور و زمونه که همه سر هم رو شیره میمالن و همدیگرو گول میزنن عشق مرده و باید دلشکسته ها دسته جمعی براش مجلس ختم بگیرن و فاتحه بخونن نظر من این بود !

درسته سنه زیادی ندارم تازه رفتم تو ۲۳ سال اما از عشق و از عاشقی بیشتر از اونچه که فکرشو بکنید کشیدم ، وای خدا چی دارم میگم باز دری وریام شروع شد . . .

خدایی اگه در وری هم باشه برای من که تجربش کردم خیلی زجر آور و دردناکه ، دارم امشب حذیون میگم میدونم اما چیکار میشه کرد اینجا هم باید یجوری بروز بشه دیگه نه ؟

بگذریم امشب حرفام زیاده اما نمیدونم چجوری بگم ، اصولا با شعر راحت ترم پس تو یه ترانه براتون میگم و تمومش میکنم ، امیدوارم همه متوجه منظورم بشن :

ای عشق چرا تو میدهی آزارم / آتش زده ای تو بر دله بیمارم
گر حاله پریشان مرا میدانی / از یاد عزیزان تو چرا میگویی
من در سفر عشق شکسته بالم / من از غم غربت همی مینالم
ای عشق تویی درد بی درمانم / بیهوده نگو که من پی جانانم
ساده بگم از دست تو من بیچارم / دارم میمیرم طاقت موندن رو من ندارم

ترانه : مهیار روزگار

نگارنده : مهیار | جمعه ۲۹ بهمن ۱۳۸۹ | 2:0 | لينک ثابت | موضوع: مطلب عاشقانه |